پدرام ناصح پدرام ناصح
مهاجرتزندگی در کانادا

فرماندار کل انتاریو: چرا به عنوان یک مهاجر می‌گویم کانادا خانه من است

بهروز سامانی بهروز سامانی

شماره ۹۵ هفته‌نامه آتش را از اینجا دانلود کنید.

Atash Issue 95 - For Web Page 7چند سال پیش طی یکی از کنفرانس‌های سازمان ملل در ژوهانسبورگ یک گزارشگر کانادایی با من مصاحبه کرد. او از من پرسید: «زنی اهل شهر کوچک ساسکاچوان، در آفریقای جنوبی چه می‌کند و چرا ما باید به موضوعی که به خاطرش اینجا هستید، اهمیت دهیم؟»

من به بخش دوم سوال او، پاسخی کلیشه‌ای دادم و در خصوص ماهیت ارتباط همه‌ی ما با یکدیگر در این دنیای پرشتاب و اینکه دنیای پیرامون ما حقیقتا بدون مرز شده، با او گفتگو کردم. اما بخش اول سوال، برایم غیرمنتظره بود و مرا وادار کرد در خصوص راهی که آمده‌ام، عمیق‌تر فکر کنم.

ماجرای من، ماجرای مهاجرت است؛ چیزی که شاید برای بسیاری از کانادایی‌ها معمولی باشد. والدینم به دنبال آینده قابل اعتمادتری بودند. آنها برای آموزش ارزش زیادی قائل بودند و مرتبا ما را با فضاها و افراد جدیدی آشنا می‌کردند. آنها تصور می‌کردند هیچ مانعی وجود ندارد که نتوان با تلاش زیاد بر آن غلبه کرد و بنابراین تمام هشت فرزندشان را به تلاش و پیشرفت تشویق می‌کردند؛ تشویق به رویا پردازی.

کانادا به من همه چیز داد

بنابراین کانادای من سرزمین فرصت‌ها بود. کانادا این مهاجر را تشویق کرد تا مسیرهای ممکن بسیاری را کشف کند و با اطمینان و خوشبینی به آینده بنگرد. کانادا به من جرات «بودن» داد.

به عنوان فرماندار، اکنون این سعادت را دارم تا به روایت‌های ساده و شنیدنی اهالی انتاریو گوش دهم.

دیگر شنیدن روایت‌هایی در مورد مکان‌های فیزیکی مثل عظمت دریاچه‌های بزرگ و وسعت شمال، برایم تعجب‌آور نیست. راوی‌ها در زمان به یادآوری خاطراتشان از کمپ‌های تابستانی و سکوت حیات وحش، حس و حالی شاعرانه، پر شور و تا حدودی با حسرت دارند.

روایت‌های شنیدنی مردمان کانادا

بومی‌های کانادا در صحبت‌هایشان مرا به یاد تقدس زمین می‌اندازند. دیگران هم در خصوص چشم‌انداز شهری و نمادهای بسیاری که داریم صحبت می‌کنند. نمادهایی مانند: ساختمان‌های قدیمی که با معماری مدرن آمیخته شده‌اند، فضاهای عمومی برای تفریح و کسب دانش. این‌ها نشانه‌هایی است که ببینیم در قلب این جامعه چه می‌گذرد. این روایت‌ها دیدگاه من را در خصوص کشوری که آن را خانه می‌نامم غنی‌تر و گسترده‌تر کرد. حالا برای من بیشتر از هر زمانی این جمله معنا دارد: «مکان، مهم است.»

این تنها مکان فیزیکی نیست. به راستی چه چیزی در فرهنگ کاناداست که هم به ما اجازه می‌دهد برای ریشه و هویتمان احترام قائل شویم و هم همزمان به فراتر رفتن از شرایط فعلی خود اشتیاق داشته باشیم؟ تجربیات من از کشاورزی و تدریس تا خدمات اجتماعی و مدیریت شرکت متفاوت است و هر یک از آنها در زمان خود نوعی پیشرفت و تکامل طبیعی بود.

برای من یک کنفرانس در شهر بلفاست در ایرلند شمالی، با موضوع صلح و ساخت جامعه، یک سنگ محک حقیقی بود. وقتی به روایت‌های جالبی که در خصوص شجاعت جوانان در مناطق جنگ‌زده‌ی دنیا پس از اجرای پیمان‌های صلح گوش می‌دادم، اشک‌هایم بی‌اختیار جاری می‌شد.

اندوه و حزن این داستان‌ها نبود که مرا تحت تاثیر قرار داد، بلکه بلوغ، تعهد و شادمانی بود که هر یک به نوبه‌ی خود خواستار پدید آمدن جهانی متفاوت بودند. این تاثیر هرگز در ذهن من از بین نرفت.

کار کردن و زندگی کردن خارج از کانادا این امکان را به من داد تا کشورم را از دریچه دیگری نگاه کنم. ما خیلی خوش‌شانس هستیم و مسیر آینده مسدود نیست.

اهالی انتاریو از ادامه داشتن زندگی و از انعطاف‌پذیری در مقابل یکدیگر صحبت می‌کنند. خیلی‌های دیگر هم از فرهنگ مسئولیت‌پذیری می‌گویند و آن را یکی از ارکان جامعه ما می‌دانند؛ اجتماعی که در آن افراد به همسایه‌های خود اهمیت می‌دهند و نسبت به یکدیگر و جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنند متعهد هستند. اهالی انتاریو منطقه و کشور خود را جایی برای آزادی، احترام و سخاوت می‌دانند.

آنها گرچه با غرور از پذیرش پناهجویان و استقبال از این گوناگونی ملیت‌ها صحبت می‌کنند اما زمانی که سایر مردم جهان به راه و رسم کانادایی‌ها اشاره می‌کنند، تا حدودی متعجب و شگفت‌زده به نظر می‌رسند و تواضع و فروتنی خود را حفظ می‌کنند. برای آنها، این همدلی و حمایت، اساس شکل‌گیری این کشور است؛ ذهن‌های باز و قلب‌های بزرگ.

حقیقت این است که من هر وقت روایت‌های مردم کانادا را می‌شنوم، انگیزه می‌گیرم. ما به دنبال توسعه اقتصادی فراگیر هستیم که در طول زمان استمرار یابد و شهروندان بتوانند از طریق آن، توانایی‌های خود را بشناسند.

آشتی با بومیان، اولویت ماست

ما معتقدیم که باید به دقت از منابع طبیعی که به ما داده شده است محافظت کنیم. البته هنوز در میانه‌ی راه هستیم. آشتی با بومی‌های کانادا یکی از اقداماتی است که از طریق آن در کنار هم یاد می‌گیریم و با احترام التیام می‌یابیم. صلح جهانی مساله ماست. کانادا جاییست که در آن از عدالت، شرافت و حقوق انسانی حمایت می‌شود. در این کشور هیچ چیز غیرممکن نیست.

من مطمئنم که هرگز به مکان دیگری نخواهم رفت. کانادا جاییست که به آن تعلق دارم. اینجا خانه‌ی من است.

الیزابت دادزول

بیست و نهمین فرماندار کل انتاریو و نماینده فرماندار کل کانادا

ویولت الیزابت دادزول، ۷۴ ساله، بیست و نهمین فرماندار کل انتاریو از زمان تشکیل کنفدراسیون است. او در سال ۱۹۴۴ در شهر بلفاست در ایرلند شمالی به دنیا آمد و سه ساله بود که به همراه خانواده‌اش به کانادا مهاجرت کرد.

آنها در ساسکاچوان زندگی جدیدی را شروع کردند. پدر او کاهن کلیسای متحد کانادا یعنی بزرگ‌ترین کلیسای پروتستان کانادا بود.

الیزابت در جوانی ازدواج کرد و خیلی زود از همسر خود جدا شد. او پس از تحصیل در کانادا و آمریکا، به عنوان معلم و استاد دانشگاه مشغول به فعالیت شد.

او سال‌ها در سازمان ملل در حوزه محیط زیست فعالیت می‌کرد و از اواخر سال ۲۰۱۴ به عنوان فرماندار کل انتاریو، مشغول به کار است.

الیزابت دادزول تا کنون نشان‌های افتخار متعددی را در کانادا دریافت کرده است.

 

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
باز کردن چت
1
سلام به سایت آتش خوش آمدید
پرسشی دارید که من بتوانم پاسخ بدهم؟