پایان دردناک سفر زندگی؛ دکتر الانا برای همیشه زیر خاک و دکتر شامجی برای همیشه پشت میلهها
دو سال پیش زمانی که پسر الانا سه ساله بود، یک روز صبح، صدای خندهی او از اتاقش شنیده شد. روی تختش ایستاده بود. با خنده گفت: «مامان داشت من را میبوسید.» او مادرش را در خواب دیده بود
قسمت اول این گزارش را اینجا بخوانید
قسمت دوم این گزارش را اینجا بخوانید
در بخشهای اول و دوم این گزارش خواندیم که الانا فریک از یک خانواده مهاجر کروات به دنیا آمده بود و محمد شامجی هم فرزند دکتر فرید شامجی، مهاجری با اصلیت تانزانیایی بود.
آنها برای اولین بار در کنار یک میز بیلیارد یکدیگر را دیدند و رابطه میان آنها آغاز شد.
الانا پنج ماهه باردار بود که محمد ناگزیر با او ازدواج کرد.
زندگی مشترک آنها از همان ابتدا با تنش و تشنج همراه بود. هر چقدر الانا شور و عشق از خود نشان میداد، محمد خشنتر و بیاعتناتر میشد و بیشتر به او توهین میکرد.
یک بار هم که الانا خشونت او را به پلیس گزارش داده بود، محمد که میدید محکومیت او ممکن است به محرومیت از آینده پزشکی او منجر شود به دست و پا افتاد و بالاخره رضایت الانا را گرفت.
زندگی پرفراز و نشیب آنها برای سالها ادامه یافت و سه فرزند آنها هم در این مدت به دنیا آمد.
سال ۲۰۱۶ بود که الانا تصمیم آخر خود را گرفت و برای طلاق اقدام کرد. زمانی که محمد از تصمیم او باخبر شد به دست و پا افتاد. حالا ادامهی ماجرا در بخش پایانی این گزارش.
محمد جعبهی شکلات غولپیکری برایش خرید تا متقاعدش کند که بماند.
الانا پنجشنبه، ۲۴ نوامبر، ایمیلی با این محتوا برای یک دوست فرستاد: «ببخشید که این چند ماه نبودم. دارم از شوهرم جدا میشوم و طلاق میگیرم. به خاطر همین، اوضاع در خانه آشوبزده است. سعی میکنم آخر هفته با تو تماس بگیرم. برای یک کنفرانس از خانه دور خواهم بود.»
الانا روز جمعه، برای شرکت در جلسهی OMA، که تا شنبه شب طول کشید، از خانه بیرون رفت. او در پنلها به صحبت پرداخت، ارتباطات شغلی برقرار کرد و گفتگوهای دوستانه داشت؛ همه و همه بدون محمد، که در طول آن آخر هفته، برای الانا توییت مینوشت و نقش یک شوهر حامی را بازی میکرد.
آخرین پست خانم دکتر
آخرین پست او در توییتر، در آن روز شنبه، این بود: «تبریک به @ElanaFricShamji ــ بهترین آرزوها برای داشتن جلسهای موفقیتآمیز.»
هنگامی که الانا روز یکشنبه از کنفرانس به خانه برگشت، به نزدیکترین دوستانش گفت که وکیل گرفته و مدارک طلاق را به محمد داده است.
وکیل او روز دوشنبه خطاب به محمد نوشت که «الانا ترجیح میدهد همهی مسائل، دوستانه و سریع حل و فصل گردد.»
او به اطلاع محمد رساند که الانا خواستار دسترسی کامل به وضعیت مالی اوست.
اسبابکشی زیرزمین؛ رفتن بیبازگشت
الانا به زیرزمین نقل مکان کرد، ولی محمد همهی وسایل او را دوباره به اتاق خوابشان برگرداند.
روز چهارشنبه، هنگامی که الانا داشت بچه را حمام میکرد، مادرش زنگ زد. الانا به او گفت که مجبور است زودتر به مکالمهشان پایان دهد و آنا به دخترش گفت که مراقب باشد. الانا به او اطمینان داد: «محمد کار احمقانهای نخواهد کرد.» الانا آن شب با شماره تلفن ۶۱۱ تماس گرفته بود. احتمال میرود که خواسته است به ۹۱۱ زنگ بزند و اولین رقم شماره تلفن را اشتباه گرفته است.
محمد: الانا با دوست پسرش رفته است
صبح روز بعد، کسی نتوانست با الانا تماس بگیرد. خانوادهاش در تمام طول روز به او زنگ میزدند و برایش پیغام میفرستادند، بدون آنکه جوابی بگیرند.
آنها از محمد پرسیدند که الانا کجاست. او شکلهای مختلفی از یک جواب را به آنها تحویل میداد: «دخترشان، دیشب، با دوستپسرش و یک چمدان، خانه را ترک کرده است.»
ماشین الانا در گاراژ است
آنا وحشتزده شد و از آلیسون، همسایه و رئیس سابق الانا، خواست که در این مورد سر و گوشی آب بدهد. آلیسون نگاهی به گاراژ خانهی آنها انداخت و دید که اتومبیل هوندا پایلوت الانا هنوز آنجاست. آلیسون به پدر و مادر الانا زنگ زد و آنها با پلیس تماس گرفتند و شبانه از وینزر به سمت تورنتو حرکت کردند.
حرفهای محمد در پشت تلفن: پدر و مادرش اینجا هستند
پدر و مادر الانا روز جمعه، ساعت پنج صبح، به تورنتو رسیدند و وارد خانهی الانا و محمد شدند. دو تا از فرشهای طبقهی اول سر جایش نبود. آنا مشغول شستن ظرفها و آماده کردن کرپ برای صبحانه بچهها شد.
محمد، از اتاق خواب طبقهی بالا، خود را به پایین خم کرده و مشغول صحبت با تلفن بود. او برای خوشآمدگویی به آنها پایین نیامد. آنا شنید که محمد پشت تلفن میگوید: «پدر و مادرش اینجا هستند.» چند دقیقه بعد، کسی به خانه تلفن زد و صدای همهی گوشیهای بیسیم خانه، از طبقهی بالا به گوش رسید. محمد همهی گوشیها را به اتاق خواب بالا برده بود.
دو بچهی دیگر، از پلهها پایین آمدند و ساکت سر میز نشستند، در حالی که سرهایشان پایین بود و مادربزرگشان صبحانهی آنها را میداد. محمد از پلهها پایین آمد، وارد آشپزخانه شد و گفت: «پس شما بودید که به پلیس زنگ زدید.» سپس پرسید: «از این کرپها چیزی باقی مانده؟»
الانا پیدا میشود؛ داخل یک چمدان
بعدازظهر همان روز، پلیس الانا را پیدا کرد. او بر خلاف آنچه که محمد گفته بود، نه با چمدان، بلکه در داخل چمدان، خانه را ترک کرده بود.
پیکر الانا فریک روز یکم دسامبر ۲۰۱۶، در وان انتاریو، حدود ۳۵ کیلومتری شمال تورنتو، پیدا شد. جسد در چمدانی نزدیک یک زیرگذر، رها شده بود.
او بر اثر خفگی با دست و برخورد جسم فاقد لبهی تیز به سرش، جان خود را از دست داده بود. سپس پیکر الانا به داخل چمدانی چپانده شده بود، که پیشتر مادرش به او داده بود.
هنوز برچسب آخرین سفرشان به کرواسی و آدرس شهر آبا و اجدادیشان، روی چمدان مانده بود. آن چمدان، در حالیکه پیکر الانا در آن قرار داشت، کنار رودخانهی هامبر، در کلاینبرگ، رها شده بود.
کفشی به پای الانا نبود و پیژاما به تن داشت و تقریبا تمام موهایش، به شکلی بسیار نامنظم، بریده شده بود. صورتش آنقدر ورم کرده بود که آنا نتوانست او را بشناسد. این جو بود که اشکریزان، او را شناخت. «این دختر من است.»
دکتر شامجی قاتل؛ بازداشت در کافیشاپ
روز بعد، محمد شامجی، در کافیشاپی در میسیساگا، بازداشت شد. در حالیکه سر میزی در گوشهای نشسته بود، دو مامور لباسشخصی به سراغش رفتند و بی سر و صدا به دستانش دستبند زدند.
مراسم تدفین در کلیسایی که الانا را میشناخت
مراسم تدفین الانا در ۱۷ دسامبر، در کلیسای
St. Francis در شهر وینزر برگزار شد. همان کلیسایی که در آن غسل تعمید داده شد، به عضویت کلیسا در آمد و ازدواج کرد.
دختر کوچکتر الانا یکی از شعرهایی را که مادرش در سنین جوانی سروده بود، با نام «غریبههای دامنهی تپه»، برای حاضران خواند.
ما از مسیری که خود انتخاب کردهایم
بالا میرویم
و تنها روح ماست
که راهنمای ماست…
۱۴ سال زندان برای جراح مغز و اعصاب
سه هفته پیش یعنی پنجشنبه ۹ می، آخرین جلسه دادگاه دکتر محمد شامجی جراح مغز و اعصاب و استاد دانشگاه تورنتو به جرم کشتن همسرش برگزار شد. پیش از این جلسه او پذیرفته بود، برای اینکه دخترش به عنوان شاهد به دادگاه نیاید، به قتل اعتراف کند و این کار را کرد.
در آن جلسه دادگاه او به جرم به قتل از نوع درجه دوم، به حبس ابد محکوم شد. او تا ۱۴ سال اجازه ندارد تا درخواست آزادی مشروط کند. چون او از زمان بازداشت خود در دوم دسامبر ۲۰۱۶ در حبس بوده، در حقیقت مجاز خواهد بود که ۱۱ سال و نیم دیگر، درخواست آزادی مشروط کند.
در دادگاه عنوان شد که در روز قتل، شامجی به او حمله کرده و گردن و دندههایش را شکسته بود. حادثه زمانی اتفاق افتاده بود که سه فرزندشان در همان نزدیکی خوابیده بودند. شامجی در نهایت او را خفه کرده بود.
دو دختر و یک پسر بازماندگان خانوادهای که به فنا رفت
آنا و جو تا زمانی که دادگاه محمد داشت برگزار میشد، به خانهی دخترشان نقل مکان کردند، تا بچههای الانا تا جایی که امکان داشته باشد، بتوانند زندگی نرمال خود را ادامه دهند.
بر اساس اسنادی از دادگاه، که توسط خانوادهی فریک تحویل داده شده است، تقریبا تمامی داراییهای نقدی خانوادهی محمد، معادل ۶۴۰,۰۰۰ دلار، از حساب او برداشت و تحت عنوان «هزینههای حقوقی»، به حساب امانی وکیل او واریز شده است.
دختر بزرگتر، که حالا ۱۴ سال دارد، دیوار اتاقش را با عکسهای مادرش پوشانده است.
او مادرم بود که داشت مرا میبوسید
دو سال پیش زمانی که پسر الانا سه ساله بود، یک روز صبح، صدای خندهی او از اتاقش شنیده شد. وقتی که به اتاقش در طبقهی بالا رفتند، روی تختش ایستاده بود. با خنده گفت: «مامان داشت من را میبوسید.»
او مادرش را در خواب دیده بود.
قسمت اول این گزارش را اینجا بخوانید
قسمت دوم این گزارش را اینجا بخوانید