کانادا – ۲۸ ژانویه ۱۹۱۶؛ مانیتوبا نخستین استان در کانادا که به زنان حق رای داد
«ما جوان، مصمم و پر از بلندپروازی بودیم. ما میخواستیم تاریخمان را دوباره بنویسیم. ما میخواستیم از هیچ کشور دیگری تقلید نکنیم. ما میخواستیم خودمان باشیم و به آن افتخار کنیم.» این بخشی از سخنان نلی مک کلانگ است.
او را به عنوان یکی از مهمترین فعالان حقوق اجتماعی زنان در ابتدای قرن بیستم میلادی در کانادا میشناسند. ت
لاشهای او و همفکرانش بود که باعث شد صد سال پیش در چنین روزهایی زنان کانادایی بتوانند رای بدهند.
کار آنها دقیقا راهبردهای زیرکانهای بود که امروزه سیاستمداران و لابیکنندهها سعی دارند به کار گیرند: جمعی از طرفدارها را از جاهای مختلف دور هم جمع کنید، حمایتکنندههای مالی مطمئنی دست و پا کنید، یک کارزار تبلیغاتی موفق راه بیندازید و مقداری پوشش رسانهای مثبت به دست آورید.
یک قرن پیش گروهی از زنان در مانیتوبا از این راهکار برای به دست آوردن حق رای استفاده کردند.
پیشتازی مانیتوبا
مانیتوبا اولین استانی در کانادا بود که در ۲۸ ژانویه ۱۹۱۶ حق رای زنان را به رسمیت شناخت.
این اتفاق موجی از تغییرات را در کشور به دنبال داشت؛ ابتدا در غرب کانادا و بالاخره در ۱۹۱۹ در تمام کشور. ا
لبته باید به یاد داشت که بومیان کانادا تا ۱۹۶۰ در سطح ملی حق رای نداشتند.
یک جنبش پیچیده
در آن روزگار شرایط خاصی در کانادا حکمفرما بود. گروهی از مردم با فروش و مصرف نوشیدنیهای الکلی مخالف بودند، زیرا آن را برخلاف هنجارهای اجتماعی و خانوادگی میدانستند.
در آن زمان گروهی از زنان احساس کردند باید برای حق رای خود فعالیت کنند. در میان آنها روزنامهنگاران زیادی از اعضای باشگاه خبرنگاران زن کانادا حضور داشتند. ضمن اینکه بعضی از اتحادیهها از حق رای زنان دفاع کردند و همچنین گروههای قدرتمند کشاورزان مدافع این حق بودند.
اعضای «جمعیت برابری سیاسی» که شامل اشخاص برجستهای همچون نلی مک کلانگ، کورا هیند و لیلیان بینون توماس و همچنین حامیان مرد میشد، با سخنرانیها، ملاقاتها و نوشتههای خود در روزنامهها کمک کردند صداهای پراکنده و ناهمساز گرد هم جمع شوند و بهتر به گوش همه برسد.
آنها در ۱۹۱۳ به برگزار کنندگان مسابقات اسبدوانی وینیپگ پول دادند و یک تبلیغ عمومی بزرگ در آن مسابقات راه انداختند.
لیندا مک داول، یک معلم تاریخ بازنشسته و کارشناس حق رای زنان در مانیتوبا میگوید: «من همیشه گفتهام اگر بینون توماس امروز میخواست کاری انجام دهد وارد کارزار انتخابات میشد، چون او کسی بود که برنامهریزیهای کلی میکرد.»
مارتا ژان هامپل، فعال اقتصادی که بعدا عضو مجلس قانونگذاری ایالتی شد، به تامین مالی فعالیتهای این جمعیت کمک شایانی کرد.
خارج از وینیپگ در جاهای دیگری نیز مانند گیملی و منطقه رود رورینگ جمعیتهایی در دفاع از حق رای زنان فعالیت میکردند.
وضعیت زنان در آن روزگار
مک داول میگوید: «زنهای روستایی در مانیتوبا در سال ۱۹۱۶ به تلفن، راهآهن و خدمات پستی دسترسی داشتند و کسانی مانند نلی مک کلانگ به همه جا مسافرت میکردند؛ همه شهرهای کوچک در آن روزگار سالن کنفرانس و تماشاخانه داشتند. باید گفت در آن روزها شبکه بزرگی وجود داشت و آنها از حمایت فراوانی برخوردار بودند.»
البته در آن زمان شبکههای اجتماعی اینترنتی وجود نداشت و مردم ویدئوهای جالب را با گوشیهایشان به دست هم نمیرساندند، اما در ۱۹۱۴ زنان در وینیپگ با اجرای یک نمایشنامه جنجالی در تئاتر واکر، سر و صدای زیادی راه انداختند.
نمایش آنها پارلمانی داشت که ادای رودموند روبلین، نخستوزیر مانیتوبا را در میآورد و دنیایی موازی را تجسم میکرد که در آن زنان حکومت میکردند.
مک کلانگ که در نقش روبلین بازی میکرد رو به جمعیت میگفت: «سیاست مردها را عصبی میکند و مردهای عصبی یعنی قبضهای پرداخت نشده، وسایل خانه داغان، قولهای عمل نکرده و طلاق. جای مرد در مزرعه است.»
دولت روبلین سال بعد در میان رسوایی سقوط کرد و دولت لیبرال جدید بالاخره در ۱۹۱۶ حق رای زنان را به رسمیت شناخت.
زنان در سیاست امروز
امروز ۲۹ درصد از مجلس قانونگذاری مانیتوبا از قانونگذاران زن تشکیل شده است. از ۱۴ نماینده مجلس این ایالت نیز سه نفر زن هستند.
میرنا دریدگر، بنیانگذار موسسه نلی مک کلانگ و عضو محافظهکار مجلس مانیتوبا، با تاسف میگوید: «من فکر میکنم بعد از گذشت صد سال ما باید خیلی جلوتر میبودیم؛ در مورد زنانی که در سیاست هستند، زنانی که در هیات مدیرهها هستند و زنانی که شرکتهای بزرگ را اداره میکنند.»
با وجود این دریدگر میگوید که او در سالهای اخیر احساس کرده است که انرژی جدیدی در میان زنان کانادا به چشم میخورد؛ عقیدهای راسخ که به آنها میگوید باید در مراکز تصمیمگیری جایی داشته باشند. به تازگی ۶۰۰ زن در وینیپگ در یک گردهمآیی تجاری به نام «روز زن» جمع شدند.
دریدگر میگوید: «به نظر میرسد اتفاق جدیدی در حال وقوع است. ما داریم مسئولیت بیشتری قبول میکنیم. ما باید مطمئن باشیم که میتوانیم رئیس و رهبر شویم؛ رهبرانی امیدبخش که بتوانند الهامبخش زنان در آینده باشند.»