مسکن

بازار مسکن کانادا در چند هزار سال پیش؛ گفت‌وگو با یک مشاور املاک دوران غارنشینی

شماره ۸۰ هفته نامه آتش را از اینجا دانلود کنید

Atash Issue 80 - For Web Page 5دانشمندان کانادایی در اواسط دهه‌ ۱۹۷۰ مرد غارنشین یخ‌زده‌ای را در دامنه‌ی کوه‌های آلبرتا یافتند که هویتش به سختی قابل تشخیص بود. بهترین فکر، حرارت دادن و آب کردن یخ‌هایش بود تا به حرف بیاید. برای همین، یخ‌هایش را آب کردند و مجهز به آخرین فناوری‌های روز دنیا برای گفت‌وگو با او آماده شدند.

همین که مرد غارنشین گیج و منگ توانست زبان مدرن این دوره را درک کند، محققان با شگفتی دریافتند که او در دوران ماقبل تاریخ، مشاور املاک بوده است. نویسنده‌ برجسته‌ای در حوزه‌ی املاک و مستغلات با او گفتگویی انجام داد و یادداشت‌های آن ملاقات به تازگی در دسترس عموم قرار گرفته است. ما هم به مناسبت این روزها که نوروز و جشن است، این مطلب طنز بازار مسکن را برای شما انتخاب کرده‌ایم. البته بد نیست آن را جدی هم بگیرید.

خبرنگار: ما در سال ۱۹۷۵ شعاری در مورد املاک داریم که می‌گوید: «منطقه، منطقه، منطقه.» برای انسان‌های ماقبل تاریخ این موضوع چقدر اهمیت داشت؟

غارنشین: خوب، ما همیشه دلمان می‌خواست خانه‌هایی را برای فروش انتخاب کنیم که در مسیر مهاجرت ماستودون‌ها (نوعی حیوان منقرض شده شبیه به فیل) قرار داشته باشد. منظورم آن است که ما ممکن است شکارچی و گردآورنده بوده باشیم، اما بدون کفش جابجایی و رفت و آمد واقعاً آسان نبود. برای همین برای ما هم خیلی مهم بود که غاری در همان مسیر پیدا کنیم.

خبرنگار: ما در مورد برخی پروژه‌های ساختمانی‌مان با مشکل کیفیت ساخت مواجه بوده‌ایم که این موضوع به بازرسی از خانه‌ها برای حفاظت از مصرف‌کنندگان منجر شده است. نخستین خانه‌های شما چقدر خوب ساخته شده بود؟

غارنشین: خوب ساخته شده بود. خانه‌های ما به استواری غارهایمان بود. بزرگترین مشکل ما در هنگام نشان دادن خانه برخوردن به ببرهای دندان‌شمشیری بود که ناگهان جلوی ما سبز می‌شدند. این روش مطمئنی بود تا بدانیم در مسابقه‌ی دو چه کسی برنده خواهد شد.

خبرنگار: هیچ نوع عرف یا مقرراتی برای طرز لباس پوشیدن در حرفه‌ املاک داشتید؟

غارنشین: بستگی به این داشت که ببرها با چه شدتی به ما حمله کنند. گاهی لنگ خیلی قشنگی دور کمرم می‌بستم، بعضی وقت‌ها هم خوشحال می‌شدم که کمی گل رودخانه پیدا کنم و به عنوان پوشش به خودم بمالم. پسر، من برای یک شلوار پاچه گشاد مثل اینها که شما حالا می‌پوشید، حاضر بودم آدم بکشم!

خبرنگار: خانه‌های مدرن امکانات فوق‌العاده‌ای دارند، مثل آب و برق و عایق سقفی. غارهای واقعاً تجملاتی ‌آن زمان چه شکلی بودند؟

غارنشین: باز در این مورد هم، فقط گل یا خون دایناسور برای طراحی‌های داخل غار. آن شبی که باب داشت پوکر را می‌باخت و شروع کرد به اینکه از روی ناامیدی دو تا تکه سنگ را به هم بزند، فقط بعد از آن شب بود که اتفاقی آتش را کشف کردیم. این مسأله واقعاً به ما کمک کرد که راهمان را با سرعت بیشتری به جلو پیش ببریم!

خبرنگار: مردم چطور وام مسکن می‌گرفتند؟

غارنشین: وام مسکن؟

خبرنگار: پول قرض دادن به مردم برای خرید خانه.

غارنشین: خوب، ما انجمن‌هایی داشتیم که وقتی چیزی می‌خواستیم، به شکلی آن را برایمان فراهم می‌کرد. انجمن بزرگتر و همچنین غار بزرگتر، معمولا در این جر و بحث‌ها پیروز می‌شد.

خبرنگار: در مورد مسائل امنیتی چه؟ آیا هیچ نوع سیستم امنیتی خاصی روی درها و پنجره‌هایتان داشتید؟

غارنشین: تا حالا در زندگی واقعی غار دیدی؟

خبرنگار:متأسفم، حدس می‌زنم که بیشتر حالت یک خانه در فضای آزاد را داشته است.

غارنشین: امنیت غار فقط تا وقتی تأمین بود که ببر دندان‌شمشیری بعدی آن اطراف سر و کله‌اش پیدا می‌شد و ما هم هنوز در خواب بودیم. در هر حال، غارهای زیادی وجود دارد. فکر می‌کنی ما از کجا خانه‌‌ی جدید می‌آوردیم؟

خبرنگار: خوب، من مایلم به یک جمع‌بندی برسیم. اگر یک موضوع را به عنوان ابتکاری‌ترین مسأله در تجارت املاک آن زمان نام ببرید، به چه چیزی اشاره خواهید کرد؟

غارنشین: قبل از عصر یخبندان بزرگ، شروع کرده بودیم به بحث در این‌باره که سازمان‌دهی بیشتری داشته باشیم و برای ثبت لیست‌های خرید و فروش املاک، یک نوع سیستم ایجاد کنیم.

ولی وقتی قضیه‌ کشف آتش پیش آمد، دیگر حس پرداختن به چیزهای خیلی پیچیده را نداشتیم و بیشتر دلمان می‌خواست برویم و به آشپزی‌مان برسیم.

منظورم این است که شما بودید کدام را ترجیح می‌دادید، لیست فهرست کردن خانه‌ها برای خرید و فروش یا گوشت بریانی عالی؟

خبرنگار: خوب، شاید بهتر باشد این موضوع را در وقت دیگری باز کنیم، ولی حق با شماست، آن گوشت بریانی که گفتید الان خیلی می‌چسبد.

غارنشین: موافقم. راستی، از کجا می‌توانم یک شلوار پاچه‌گشاد مثل این بخرم؟

 

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
باز کردن چت
1
سلام به سایت آتش خوش آمدید
پرسشی دارید که من بتوانم پاسخ بدهم؟