مطالبی در این باره

سایر مطالب آتش شماره ۲۶۸

  • آتش ۲۶۸؛ داستان ۸ تن از آنان که در کرونا جان باختند
  • کرونا فقط عدد و رقم نیست؛ روایت مرگ و زندگی از ۸ قربانی که جان باختند
  • من هم بدهی زیادی داشتم، برای سه سال دور این ۲۵ قلم هزینه را خط کشیدم
  • بچه‌دار که شدند تصمیم گرفتند خانه بخرند، در میانه راه کرونا هم آمد
  • پنج کاری که یک سیستم مدیریت ارتباط با مشتری می‌تواند برای مشاور املاک انجام دهد
  • آخر هفته پاییزی خود را در این مکان‌های زیبای تورنتو، رنگارنگ کنید
  • ۱۰ نقطه پنهان تورنتو برای تماشای رنگ‌های پاییزی
  • پدرام ناصح پدرام ناصح
    تجربه مشاوروام مسکن

    بچه‌دار که شدند تصمیم گرفتند خانه بخرند، در میانه راه کرونا هم آمد

    یک خانه قدیمی با حداقل ۲ اتاق خواب و یک فضای باز برای بازی کردن که در ریورساید یا اطراف آن باشد، ملاکی بود که دیلن و شیلا برای خریدن خانه مدنظر داشتند. آنها همچنین، می‌خواستند خانه‌شان نزدیک پارک باشد، چون سگ‌شان Bear به دلیل یک‌سری از مشکلات پزشکی مانند آرتروز نمی‌تواند زیاد راه برود. این زوج، در نهایت توانستند خانه مدنظرشان را با مبلغ یک میلیون و ۱۰۰ هزار دلار پیدا کنند

    بهروز سامانی بهروز سامانی

    وقتی گریس، دختر کوچولوی دیلن هاپمن و شیلا فلاهرتی به دنیا آمد، آنها دیگر نمی‌توانستند در اتاق زیر شیروانی اجاره‌ای‌شان زندگی کنند، چون آن اتاق، فضای ساکتی برای خواب کودک نداشت.

    به همین دلیل، تصمیم گرفتند داروندارشان را روی هم بگذارند و با کمک گرفتن از خانواده، خانه‌ای برای خودشان بخرند.

    البته، ماجرا به همین سادگی‌ها نبود و کم‌کم مشکلات سر رسیدند و خودشان را نشان دادند. به‌خصوص که تصمیم آنها برای خرید خانه مصادف شد با پاندمی کرونا و مشکلاتی که در رابطه با وام مسکن، شرکت بیمه و غیره سر راه‌شان سبز شد.

    این زوج چند خانه را هم دیدند اما نتوانستند بودجه لازم را تامین کنند تا این که خانه موردنظرشان را پیدا کردند.

    آنها یک نامه جالب برای مالکان خانه نوشتند و همین نامه توانست دل مالک را به دست آورد و خانه را به دیلن و شیلا بفروشد.

    خواندن داستان پر فراز و نشیب خانه خریدن این زوج در دوران کرونا، آن‌هم از زبان خودشان می‌تواند برای شما جالب باشد.

    دیلن هاپمن، ۲۷ ساله است و به‌عنوان متخصص شراب در رستوران کار می‌کند و شیلا فلاهرتی، ۳۳ ساله نیز واردکننده شراب در Halpern Wine است.

    این زوج، دختر ۵ ماهه‌ای به نام Grace دارند و در دوران کرونا موفق شدند یک خانه ردیفی متعلق به دوره ویکتوریا در Riverside با ۳ اتاق خواب و ۲ سرویس بهداشتی بخرند.
    آنها در ادامه، ماجرای خانه خریدن خود را تعریف می‌کنند.

     

    اولین بار در یک کنسرت همدیگر را دیدیم

    شیلا: من در سال ۲۰۰۴ برای تحصیل در رشته علوم سیاسی در دانشگاه تورنتو به این شهر نقل‌مکان کردم و یک کار نیمه‌وقت در یک رستوران گرفتم.

    در طی چند سال در چند مکان مختلف به‌عنوان پیشخدمت، مدیر و مدیر شراب کار کردم و سرانجام توانستم در این صنعت، حرفه‌ای شوم. در سال ۲۰۱۳ نیز شغل فعلی خود را به‌عنوان واردکننده شراب آغاز کردم.

    دیلن: من در همیلتون بزرگ شدم و در سال ۲۰۱۲ برای آشپزی به تورنتو آمدم، چون آرزو داشتم سرآشپز شوم. در سال ۲۰۱۸ از طریق دوستان مشترک با شیلا در یک کنسرت در Velvet Underground ملاقات کردم. اوایل فقط دوست بودیم، اما از اپریل ۲۰۱۹ قرارهای ملاقات خصوصی‌مان را شروع کردیم.

    وقتی باردار شدم به این نتیجه رسیدیم که باید زودتر خانه بخریم

    شیلا: ما قصد نداشتیم بلافاصله با هم زندگی کنیم، اما گاهی اوقات زندگی می‌تواند مسیرهای غیر منتظره‌ای را پیش پای آدم بگذارد. در ماه می‌ متوجه شدیم که من باردار هستم.

    دیلن اجاره آپارتمان خود در Regent Park را لغو کرد و ما تصمیم گرفتیم به یک اتاق زیر شیروانی ۱۲۵۰ فوت مربعی که من در Leslieville با قیمت ۳ هزار و ۳۰۰ دلار در ماه اجاره کرده بودم، نقل‌مکان کنیم.

    دیلن: ما می‌دانستیم که به محض تولد فرزندمان دیگر نمی‌توانیم به مدت طولانی در خانه اجاره‌ای بمانیم. آن اتاق زیر شیروانی کاملا پلان آزاد بود، بنابراین فضای ساکتی برای خواب کودک نداشتیم.

    جستجوی خانه شروع شد و دخترمان در ۵ هفتگی برای اولین بار به بازدید خانه رفت

    شیلا: گرِیس در اواسط ژانویه متولد شد و ما چند هفته بعد شروع به جستجوی مکان جدیدی در MLS کردیم. گرِیس در ۵ هفتگی برای اولین بار به بازدید خانه رفت.

    دوست داشتیم خانه‌مان این ویژگی‌ها را داشته باشد

    ما چند مورد را در لیست خواسته‌های خود داشتیم. دل‌مان می‌خواست خانه‌ای قدیمی با حداقل ۲ اتاق خواب و یک فضای باز برای بازی داشته باشیم که بتوانیم آن را تعمیر و مال خود کنیم.

    همچنین، می‌خواستیم این خانه در ریورساید یا اطراف آن باشد، جایی که حس و حال یک شهر کوچک را منتقل کند و همزمان به مرکز شهر نیز نزدیک باشد. فاکتور دیگر ما برای خرید خانه آن بود که نزدیک به پارک باشد، چون سگ‌مان Bear به دلیل آرتروز و سایر مشکلات پزشکی نمی‌تواند خیلی راه برود.

    برای خریدن خانه‌ای با این ویژگی‌ها، بودجه‌ای یک میلیون دلاری تعیین کردیم و تصمیم گرفتیم پول‌مان را روی هم بگذاریم و از خانواده نیز کمی کمک مالی بگیریم.

    خانه‌ای که به‌خاطر قیمتش از دست‌مان رفت

    شیلا: در اوایل ماه مارچ، یک خانه مستقل با ۲ اتاق خواب و ۲ سرویس بهداشتی در منطقه Greenwood-Coxwell با قیمت اولیه ۷۹۹ هزار دلار پیدا کردیم. آن طرف خیابان یک مدرسه ابتدایی بود که فکر کردیم برای گریس عالی باشد.

    ما یک پیشنهاد یک میلیون و ۵۱ هزار دلاری دادیم و نامه‌ای به فروشنده نوشتیم تا خود را معرفی کنیم، اما به نتیجه نرسیدیم.

    این مکان می‌توانست خانه خوبی برای شروع باشد، اما ما حاضر نبودیم بیشتر هزینه کنیم. در نهایت، این خانه به قیمت ۱.۰۹ میلیون دلار فروخته شد.

    وقتی دومین خانه مدنظرمان هم فروخته شد، داشتیم امیدمان را از دست می‌دادیم

    دیلن: چند روز بعد، خانه دیگری را دیدیم که دوستش داشتیم. آنجا یک خانه خانوادگی زیبا در ریورساید و آماده برای نقل‌مکان بود و ۳ اتاق خواب، ۲ سرویس بهداشتی، پارکت چوبی قدیمی و یک حیاط پشتی بزرگ داشت.

    این خانه با قیمت یک میلیون و ۹۹ هزار دلار برای فروش گذاشته شده بود.

    ما می‌دانستیم که این قیمت بیشتر از بودجه ما است، اما یک منبع درآمد بالقوه در زیرزمین داشت که می‌توانستیم به‌عنوان مکمل درآمد خود، آن را اجاره دهیم.

    خانه به هیچ کاری احتیاج نداشت، بنابراین بودجه‌ای که برای نوسازی در نظر گرفته بودیم را نیز در مزایده قرار دادیم و مبلغ یک میلیون و ۳۷۵ هزار دلار همراه با یک یادداشت دیگر برای نهایی کردن معامله ارسال کردیم.

    متاسفانه خانه به قیمت یک میلیون و ۴۲۵ هزار دلار به شخص دیگری فروخته شد. آن زمان داشتیم امید خود را از دست می‌دادیم و فکر می‌کردیم که پیشنهادات ما به اندازه کافی بالا است، اما همیشه در نهایت ضرر می‌کنیم.

    برای بار سوم هم شکست خوردیم و خانه را از دست دادیم

    شیلا: یک هفته بعد، یک خانه ۳ خوابه با ۲ سرویس بهداشتی را در ریور ساید دیدیم.

    قیمت پیشنهادی از ۹۹۹ هزار دلار بود و ما یک میلیون و ۲۰۰ هزار دلار پیشنهاد دادیم، اما باز هم باختیم. خانه در نهایت با قیمت یک میلیون و ۳۲۵ هزار دلار فروخته شد.

    در آن بازه زمانی خانه‌های زیادی برای فروش عرضه نشده بود، بنابراین، نماینده ما پیشنهاد داد که کمی صبر کنیم.

    روز قبل از اعلام وضعیت اضطراری، خانه‌ای را برای فروش دیدیم که هنوز وارد بازار نشده بود

    دیلن: آن زمان کرونا هنوز کاملا در کانادا نفوذ نکرده بود، اما اواسط ماه مارچ، شایعاتی شنیدیم مبنی بر اینکه دولت در حال اعلام وضعیت اضطراری است.
    شیلا: روز قبل از اعلام وضعیت اضطراری، ما با گرِیس به پیاده‌روی روزانه خود رفتیم و متوجه تابلوی «به زودی» بیرون خانه‌ای در ریورساید شدیم. خانه هنوز برای فروش وارد بازار نشده بود، ولی ما با نماینده خود تماس گرفتیم و دو روز بعد قرار ملاقات گذاشتیم.

    قیمت اولیه ۸۹۹ هزار دلار بود و همه موارد موجود در لیست ما را داشت. این خانه، یک خانه ردیفی متعلق به دوره ویکتوریا با ۳ اتاق خواب و ۲ سرویس بهداشتی، دارای فضای باز برای بازی و یک باغ زیبا در پشت آن بود. تاریخچه ساخت این خانه به سال ۱۸۸۰ می‌رسید؛ درست همان‌طور که ما می‌خواستیم.

    اگرچه عرض خانه فقط ۱۵ فوت بود، اما سقف‌های ۱۲ فوتی همراه با تاج در طبقه همکف داشت. یک پارک هم درست آن طرف خیابان وجود داشت که برای سگ‌مان بِر عالی بود.

    دیلن: ما مضطرب بودیم. بازار سهام بالا و پایین می‌رفت و نگران بودیم که در بازار مسکن نیز چنین اتفاقی بیفتد. از خود می‌پرسیدیم که آیا اشتباه بزرگی مرتکب می‌شویم؟ اما با خود گفتیم که حتی اگر بازار فرو ریزد و خانه ارزش خود را از دست بدهد، نیازی نیست به این زودی‌ها به جای دیگری برویم و فقط می‌توانیم صبر کنیم تا اوضاع به ثبات برسد.

    پیشنهاد یک میلیون و ۱۰۰ هزار دلاری ما و نامه‌ای که باعث شد خانه را به دست آوریم

    شیلا: روز بعد، ما یک پیشنهاد یک میلیون و ۱۰۰ هزار دلاری دادیم. با ایجنت خود مشورت کرده و قیمت‌ها را در محله مقایسه کرده بودیم.

    بنابراین، فکر کردیم که این یک پیشنهاد منصفانه است.

    تصمیم گرفتیم دوباره نامه‌ای به فروشنده بنویسیم. ما به نحوه آشنایی من و دیلن، سابقه زندگی خود در محله و اینکه چقدر این منطقه را دوست داریم، اشاره کردیم.

    روز بعد، خانه در لیست فروش بازار قرار گرفت، اما صاحبان خانه همان روز با ما تماس گرفتند و گفتند نامه ما برای آنها یک دنیا ارزش داشت. آنها گفتند که قصد دارند خانه را از لیست فروش حذف کنند و پیشنهاد ما را بپذیرند.

    دیلن: به وجد آمده بودیم. از طریق چت ویدیویی ارتباط برقرار کرده و کاغذها را روبه‌روی دوربین امضا کردیم.

    وقتی شرایط به‌هم ریخت و وحشت‌زده شدیم

    قرار شد ظرف مدت یک ماه، قرارداد نهایی شود، ۲۰ اپریل تاریخ نهایی شدن قرارداد بود. همه چیز خوب به نظر می‌رسید تا اینکه شرایط نامناسب شد.

    ما برای وام مسکن از قبل تایید شده بودیم، اما با همه‌گیری کرونا همه چیز خیلی سریع در حال تغییر بود. پس از توافق برای خرید خانه، کارگزار وام مسکن ما تلاش کرد تا از Desjardins پیگیری کند، اما با کاهش ساعت کار کارمندان در طول همه‌گیری کرونا، ۲ هفته زمان برد تا به ما پاسخ دهند. هنگامی که کارگزارمان بالاخره با ما تماس گرفت، فهمیدیم که به دلیل کرونا، وام‌دهنده با احتیاط بیشتری عمل می‌کند. در اصل، پیش‌تایید وام ما دیگر معتبر نبود.

    شیلا: وحشت کرده بودم. اولین بار بود که خانه می‌خریدیم و هیچ کدام از اینها طبیعی نبود.

    علاوه بر این، ما در حال مراقبت از یک نوزاد تازه متولدشده بودیم و من بعد از یک مرخصی زایمان کوتاه شروع به دورکاری کرده بودم.

    مشکلی که در ارتباط با شرکت بیمه به‌وجود آمد

    همچنین، فهمیدیم شرکتی که سال‌ها خانه‌ام را از طریق آن بیمه کرده بودم قصد نداشت خانه جدید ما را بیمه کند، زیرا علاوه بر همه‌گیری بیماری کرونا، آنها تشخیص دادند که خانه ما به دلیل قدیمی بودن دارای ریسک بیشتری است.

    تنها ۲ هفته مانده به زمان نهایی کردن قرارداد، کارگزارمان مجبور بود وام ما را توسط یک شرکت دیگر تایید کند و من و دیلن برای پیدا کردن یک شرکت بیمه جدید برای خانه در حال تقلا بودیم.

    اگر تا روز نهایی کردن قرارداد نمی‌توانستیم یک وام جدید دریافت کنیم و فروشنده، تاریخ عقد قرارداد را تمدید نمی‌کرد، ممکن بود مبلغی که به‌عنوان پیش‌پرداخت داده بودیم به‌عنوان خسارت ضبط شود.

    دیلن: در روز جمعه ۱۷ اپریل که دوشنبه بعدی آن روز نهایی کردن قرارداد بود، کارگزار ما سرانجام شرکتی به نام First Nationalرا پیدا کرد که به ما وام می‌داد.

    ما همچنین، بیمه خانه خود را تامین کردیم. وقتی در تاریخ ۲۰ اپریل کلیدهای خانه را گرفتیم، آرامش تمام وجودم را پر کرد.

    حالا ساکن خانه جدیدمان شده‌ایم و بازسازی را شروع کرده‌ایم

    شیلا: آخرین روز اجاره ما در لزلی‌ویل روز ۳۱ می ‌بود. بنابراین، وقت زیادی داشتیم تا وسایل خود را ذره‌ذره به خانه جدید منتقل کنیم. حالا که ساکن شده‌ایم، بازسازی را شروع کرده‌ایم.

    تا به امروز دیوارها را مجددا بازسازی، گچ‌کاری و رنگ کرده‌ایم و اکثر این کارها را خودمان انجام دادیم. یک کوره و سیستم تهویه هوای مرکزی جدید اضافه کرده‌ایم و حالا در انتظار مجوز هستیم تا با تبدیل اتاق خواب سوم به یک کمد و سرویس بهداشتی، یک سرویس بهداشتی به اتاق مستر طبقه بالا اضافه کنیم.

    قصد داریم پنجره‌ها را نیز تعویض کنیم، زیرا قدیمی هستند و انرژی را هدر می‌دهند. تخمین می‌زنیم که بازسازی‌های اولیه ۵۰ هزار دلار هزینه داشته باشد. علاوه بر آن، برنامه‌های بلندمدت بعدی نیز وجود دارد.

    دیلن: زندگی می‌تواند در جهات غیرمنتظره پیش رود، خواه یک نوزاد تازه متولد شده باشد یا یک بیماری همه‌گیر جهانی، اما به نظر می‌رسد که همه چیز در آخر نتیجه‌بخش باشد.

    نوشته های مشابه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    دکمه بازگشت به بالا
    باز کردن چت
    1
    سلام به سایت آتش خوش آمدید
    پرسشی دارید که من بتوانم پاسخ بدهم؟